انحصارطلبی! قلدربازی!
دلم گرفته. سنگین گرفته.
چرا این قدر همه جا این دو تا دیده میشن؟ :(
المپیاد رو ببین! کنکور رو ببین! هیات علمی دانشگاه رو ببین! تشکّلهای دانشگاه رو ببین! اصلن چرا این قدر سطح پایین؟! قلدربازی کشورهای پیشرفته رو ببین!
نمیگم خودم پیامبرم یا معصومم. ولی واقعن. چی میشه که یه آدم به خودش حتّی اجازه میده که قلدربازی دراره؟ :( بابا آخه هیچچچچی نیستی! دست بالا رو بگیریم ماکسیمم یه قرن میخوای عمر کنی، بعد دغدغهت اینه ثابت کنی قدرت دست توئه؟ صد سال در برابر چند سال؟ چند ساله این جهان وجود داره؟ اصلن کل عمرت، چه کسری از عمر جهانه؟ :)) آه.
نمیدونم. هیچ جوره تو کتم نمیره.
ولی اشتباه نکن! مسالهم قلدربازی درآوردنت نیست. به خاطر قلدربازیهات دلم نگرفته که. راستش از این میترسم که یه روز منم مثل تو بشم. که باعث بشم یه روز یکی بره تو بلاگش بنویسه میترسم آیندهم شبیه این مجید قلدر بشه!
میترسم یه روز خسته بشم از تو روی قلدربازیها وایسادن. که خسته بشم از تلاش کردن برای بد نبودن خودم یا بقیّه(!).
یاد اون صحبت شهید جهانآرا میافتم که میگفت: "بچّهها اگر شهر سقوط کرد آن را پس میگیریم؛ مراقب باشید ایمانتان سقوط نکند."
میترسم ایمانم به این که کاراتون زشته از دست بره دیگه. که یه روز منم یکی از شما بشم!
نمیدونم. کارای شما هم به درک. هر کار میخواید بکنید. تهش که هر چی خدا بخواد همون میشه. نه این که جلوتون واینستم. وایمیستم. سنگین هم وایمیستم. ولی حرفم این نیست که به خاطر خودم جلوتون وایمیستم! اگر هم تونستم ذرّهای از کثّافتکاریهاتون رو تمیز کنم که خدا رو شکر. نتونستم هم مهم نیست. ید الله فوق ایدیکم. هعی.
یک روز مسخرهی تابستونی
مثل همیشه از سر استیصال!
درباره این سایت