حالا من هی میگم هر چه قدرم خفن باشی تهش معتادی؛ به خرج کسی نمیره. :))
ولی ترک میکنم. اوّلش سخته دیگه. سیگارم همین بود. آدمهام همینن. نیستن؟ :-؟
آه خوب من دلم نمیخواد اونی باشم که آدم بَده به نظر میآد.
ولی اوکیهها. نمیدونم. شایدم نیست.
بابا اه.
واقعن شرایط زندگیم خیلی زودتر از خودم بزرگ شد یه هو. :))
قشنگ حس اون جایی رو دارم که میگه چرا من این همه کوچک هستم که در خیابانها گم میشوم؟»
ولیا. میخوام واقعن ریسک کنم.
شاید توی اون شرایط قدمهام رو کوچیک بردارم که اون اتّفاقی که خطرناکه احتمال رخدادش بره بالا.
یا به جای این مسیر از اون مسیر برم.
شاید دلم میخواد برم تو یه روستا صرفن زندگی کنم. زندگی هم نکردم نکردم حالا. زنده باشم صرفن. :د
بعععد. مسخره نیست؟ این که من تا حالا شیر گاو ندوشیدم؟ :))
یعنی خب. نمیدونم!
رو که مرا یاد تو بس. :(
درباره این سایت